یک جواب به چند متکبر بیجا وبی حیا، در یک مقاله
ا.نيکيار ا.نيکيار

آری!چنین خواهد بود. واین به جواب چند تا مائوئیست(به احتمال قوی یک یا دونفر) که با هیاءتهای مختلف از نصیحت گوی متفرعن تا متعرض دهان کف کرده، چپ وراست به حزب دموکراتیک خلق افغانستان تاخته اند.

 درین اواخرشبه سازمان منحرف واستفاده جوی باصطلاح« فدراسیون انجمنهای پناهندگان افغان در هالند» یکبار دیگر از لاک خود سر بدر آورده وهرآنچه دشنام وگندیدگی در دهان داشته بسوی حزب دموکراتیک خلق افغانستان وبه خصوص دوتن از اعضای آن ؛«عارف صخره» و«نبی عظیمی»حواله کرده است.البته این یکی یا دو فرد محدود شعله ای های سابق هستند که چنین تک تازی میکنند و نام بی مقدار «فدراسیون» رانیز ملعبه امیال کودکانه وشریرانه خود ساخته اند.

 اگر «فدارسیون» آن طوریکه ادعا دارد واقعاًاز پناهندگان به عنوان یک سازمان صنفی نمایندگی میکند این برخورد «حزبی وار» به اندامش جور نمی آید واگربه عنوان ستون پنجم  شعله ای ها آشکاراعمل میکند این رو پوش«فدراسیونی» نامقبول است. شعله ای ها به این هم اکتفا نکرده ودر چندین ورق پاره مختلف واز راه های گوناگون بدون ذکر نام وهویت خود، گویا پرچمی هارا در زیر رگبار حمله قرار داده اند. آنها ازاستفاده از هیچ وسیله دریغ نمی ورزند تا علیه پرچمیها لجن پراگنی نمایند.

نخست لازم به تذکر میدانم که وقتی از شعله ای ها یا لا اقل آنانیکه چنین ادعائی دارند (ودرینجا سروکار ما با آنها است)یاد میشود صرفا" منظور کسانی است که این ادعا را مطرح میسازند وعده شان هم در سراسر دنیا بسیار کم ومحدود است. طوریکه همه میدانند «شعله جاوید» ارگان نشراتی کسانی بود که دارای سازمان سیاسی با اندیشه های مائوئیستی  بودندو این سازمان چندان دیر نپائید وبا فروپاشی آن گروه های کوچکی ایجاد شد که هر یک با سیاستهای متفاوت  به نوبه خود زمانی را بسر برده واز بین رفتند. . در دوران جنگ اعلام ناشده غرب واخوانیت علیه جمهوری افغانستان افراد پراگنده ای از آنها در خدمت سازمانهای مختلف اخوانی قرار گرفتند ودر هیچ مرحله مهمی از زندگی مردم ما نقش وجای پائی از خود بجا نگذاشتند به این تعبیر که هیچگاهی به یک جنبش مردمی دارای صفوف انبوه رزمی مبدل نشدند.

 ما مسلما" همه کسانی را که به این سازمان ها تعلق داشته اند یکسان مورد ارزیابی قرار نمی دهیم. درین نوشته دربرابر ما کسانی قرار دارند که خود را علم بردار «شعله جاوید » سابق در هالند میدانند وبه احتمال قوی عده انها از شمار انگشتان فراتر نمی رود.

 

گرچه محمد عارف صخره در نوشته ای صریح ومتکی به دلائل کافی وکوبنده به جواب متعرضین پررو پرداخته است، با آن هم درین جا تذکراتی را لازم میدانم:

قبل از همه یکی دو نکته از مطالب مطروحه آنهارا مورد توجه قرار داده وبعدا" درباره ادعاهای بی سروته همیشگی آنان می پردازم:

 درباره وطن پرستی و وطن فروشی:

در این آشفته بازار تبلیغاتی هر کسی از کلمات ومقولات به زعم خود استفاده می برد.مثلا" از همین کلمات «وطن» و «وطن پرستی » و «وطن فروشی»  وغیره.گو اینکه مثلا" کلمه وطن یک مقوله مجرد وانتزاعی است نه یک مقوله مشخص علمی با مفهومی کاملا" روشن در ادبیات هر کشوری .مسلما" کسانی که از این مفهوم استفاده مجرد به عمل می آورند در پی این نیستند که توضیح بدهند وطن چیست  و وطن پرستی دارای چه مشخصاتی است.فقط چپ وراست خود را وطن پرست ودیگران را وطن فروش ویا لا اقل بی تفاوت نسبت به وطن قلمداد می کنند.

ما از« وطن »و«وطن پرستی» و « وطن فروشی» تعبیر مشخصی داریم. وطن را چهارچوب جغرافیائی با مظروف انسانی دارای روح جمعی یا فرهنگ مشخص ساخته شده در درازنای تاریخی میدانیم.ما وطن پرستی را درترقی وآبادانی وپیشرفت کشوروحفظ آن از دست برد بیگانگان میدانیم.

به تعبیری ساده وروشن ،وطن پرستی عبارت است از وطن را شناختن، ضروریات رشد وتکامل آن را دریافتن ودر راه تحقق آن کوشیدن وهمچنان ایجاد تفاهم میان بخشهای سالم نیروهای وطنی را درک ومهیا ساختن، وطن را از گزند خطر ودیگران حفظ کردن و دوست ودشمن را برپایه منافع ملی انتخاب کردن.

« وطن» و «وطن پرستی» مبحثی است پیچیده که در عرصه بکار برد آن میشود زیاد مغالطه کرد.در جوامعی مانند افغانستان که عقلانیت نیروی برتر در ارزیابی و موضع گیری نیست، ظواهر امر بیشتر برد دارند تا عمق کاویدن قضایا.

 آری! به نظر ماافغانستان را در مسیر ترقی وپیشرفت وبخصوص عدالت اجتماعی قراردادن عملی است وطن پرستانه؛ این کاری است که حزب دموکراتیک خلق افغانستان در تمام طول موجودیت خود در تلاش اجرای آن بود.

نخست باید دید در مورد حوادث وقضایای سی سال اخیر افغانستان کدام نیروها میتوانند در باره مثلا" وطن پرست بودن وانجام خدمت به وطن خود ادعا کنند؟ درین مورد چنین مطرح میسازیم که درجنگ ومعضلات افغانستان دو طرف در گیر وجود داشته است: یکی حزب دموکراتیک خلق افغانستان ویاران داخلی وخارجی آن که دارای برنامه مشخص درجهت ترقی ،عدالت اجتماعی وآزادی بودند ودیگری نیروهائی که در برابر آن قرار داشتند باضافه یاران داخلی وخارجی آنها که آنها هم دارای برنامه های اعلام شده (ویا اعلام ناشده) بودند. اگر بپذیریم که حقیقت در هرموردی تجزیه ناپذیر است بنا" باید یک طرف را به صورت کل حق به جانب بدانیم: یا حزب دموکراتیک خلق افغانستان ویاران داخلی اش واتحاد شوروی ویا اخوانی ها ویاران داخلی آنان (منجمله وبخصوص بخشی ازمائوئیستها) ویاران بین المللی آنها یعنی امریکا وپاکستان وعربستان وچین آن زمان واسرائیل وتمام نیروهای دست راستی دنیا واردوگاه سرمایه داری را.

 هر فرد افغان که حد اقل شعور ووجدان سیاسی داشته باشد نمیتواند بپذیرد که  اخوانیت وهمه یاران آن ، بخصوص پاکستان وعربستان سعودی  بیشتر ازانقلابیون افغانستان  وطن مارا دوست داشته اند. تسلسل حوادث نشان داد که ما بیشتر از هر کسی وطن خود را دوست داشه ایم ودر راه ترقی وبهروزی آن جان فشانی کرده ایم.

 آنهائیکه در دوران جنگ اعلام ناشده، بیشتر از همه وبا طمطراق می گفتند وطن خود را دوست دارند ووطن پرست واقعی هستند زیرا با موجودیت قوای خارجی(در آن زمان اتحاد شوروی) در کشور ما مخالفند، همه بلا استثنا(بخصوص به شمول مائوئیستها- یا شعله ای ها) امروز در خدمت نیروهائی قرار گرفته اند که کشور مارا اشغال کرده اند.پس بر اساس منطق آقایون مخالفت با حضور نیروی بیگانه تنها معیار وطن پرستی نشد. می بییم که معیارهای دیگری در کار است تا وطن پرستی محک زده شود.

بحث که تا اینجا کشیده شد( وارتباط میگیرد با مسئله وطن  و وطنپرستی)،باید گفت که ما معتقدیم که بین اشغال وفراخواندن نیروی خارجی بر اساس توافقاتی که قبلا" وجود داشته اند، تفاوت جدی ، ماهوی وبنیادی وجود دارد. وبرخورد درین زمینه میتواند برحق یکی از معیار های وطن پرستی باشد.

برای کسانی که نمی دانند باید یاد آوری کرد که بتاریخ 5 دسامبر سال 1978 در مسکو موافقتنامه حسن همجواری، دوستی وهمکاری میان افغانستان واتحاد شوروی بوسیله نور محمد تره کی ولئونید برژنف به امضا رسید که در مجامع مربوطه بین المللی ثبت ودرج است. در ماده چهارم این موافقتنامه گفته میشد که «جانبین عالیه متعاهد با عمل مطابق با روحیه عنعنوی دوستی وحسن همجواری  وهمچنین منشور سازمان ملل متحد باهم مشوره خواهند کرد وبا موافقت هردو جانب  به منظور  تامین امنیت، استقلال وتمامیت ارضی هردو کشور به اقدامات  مربوط متوسل خواهند شد.

آنها به منظور تحکیم قدرت دفاعی جانبین عالیه متعاهد به انکشاف همکاری  خود در رشته نظامی بر پایه موافقتنامه های مربوط که بین آنها عقد میگردند، دوام خواهند داد.»

در ماده 51 منشور ملل متحد به همه کشور ها این حق داده شده است که بر پایه توافق متقابل با هر کشوری که خواسته باشند در جهت دفاع از منافع ملی وحاکمیت ملی خود به اقدامات دفاعی مشترک بپردازند.

قوای شوروی بر این اساس و پایه حقوقی بین المللی وبنابر تقاضاهای مکرر رهبران آن وقت افغانستان یعنی نورمحمد تره کی وحفیظ الله امین وارد افغانستان شدند. اینکه خیلی ها دربرابر آن مخالفت وبا آن مبارزه کردند حرف جداگانه ای است ولی واقعیت در جای خود باقی می ماند.

حالا به بینیم که نیروهای امریکائی چگونه به افغانستان آمدند:

نه قرار دادقبلی ای وجود داشته است که به امریکائی ها اجازه بدهد وارد افغانستان شوند،نه حقوق بین المللی چنین اجازه ای را به آنها میدهد. آنها به اتکاء زور خود افغانستان را اشغال کرده اند.(مسلما" نتیجه جنبی این تجاوز یعنی به فنا رفتن فرزندان بینظیر بوتو وآی.اس.آی یعنی طالبان برای مردم ما مفید بوده است). درین جا به روشنی میتوان بین تجاوز و اشغال از یکسو وفراخواندن نیروی خارجی از جانب رهبران کشور هااز سوی دیگر، خط فاصل کشید.

 جدا"قابل یاد آوری میدانم که درگرماگرم حوادث شاید بتوان برای مدتی با مغالطه مردم را فریب داد ولی به تدریج  حوادث به تاریخ می پیوندند وخصوصیت آنها از «کار آمدی روزانه» و تبلیغاتی به فاکتهای قابل مطالعه و تدقیق مبدل میشود و به همین منوال کسانی که به مغالطه درباره آن نیاز دارند از دائره روز گار با ضرورت مغالطه گرائی خود بیرون میشوند وحوادث تاریخی با منطق تاریخ مورد ارزیابی قرار خواهند گرفت.

کجا شد باصطلاح وطن پرستانی که در آن زمانی که سیل سلاح وپول وتبلیغات بر علیه حاکمیت مردمی افغانستان جاری بود،به بهانه مبارزه برعلیه اشغال افغانستان دریای خون را بر مردم ما جاری ساختند ولی امروز نه تنها خاموشی اختیار کرده اند بلکه خاموشانه در خدمت اشغالگر  بار می کشند؟ پس انصافا" وطن پرست چه کسانی هستند و وطن پرستی در کجا قراردارد؟

در همین رابطه ،آیا شعله ای ها حاضرند به یک سوال ساده بدون لفاظی های بی حاصل ملال آور وبه سادگی وصراحت جواب بدهند؟ سوال اینست:در دوران جنگهای بین سالهای 1358تا 1371آیا شعله ای ها در یک طرف جنگ خونینی که در افغانستان جریان داشت قرار داشتند یانه؟ در جنگ شرکت داشتند یانه.اگر بگویند که بلی ، خواهیم پرسید که درکدام طرف قرار داشتند: درکنار دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان ویا در کنار سازمانهای اخوانی ساخته شده در زراد خانه های C.I.A وآی.اس.آی وشیخ سرای پرفتنه آل سعود؟مسلما" درینجازبان شان کلالت میکند اگر نگویم که لال میشوند. ولی جواب را همه میدانند:در تمام دوره جنگ خونین اعلام ناشده علیه مردم افغانستان که  راه ترقی وعدالت اجتماعی را در پیش گرفته بود شعله ای هادر زیر علم خون چکان غلامان مثلث شیطانی «سی.آی.ای »– «آی .اس.آی» وشیخکهای عرب قرار داشتند. کسی خواهد توانست ثابت کند که شعله ای ها جبهه ویا سازمان مسلح  مستقل جنگی داشتند که بر علیه گویا «تهاجم شوروی» قد برافراشته باشد؟ نه ومسلما" نه. دردوران طولانی بیشتر از یک دهه جنگ تباهی آور بیگانگان علیه کشور ما ، شعله ای ها از خواب غفلت بیدار نشده وکماکان در خدمت واپس گرا ترین نیروهای متعصب وبنیادگرای دینی قرار داشتند. آنها چیزی بیشتر از مزدوران جنگی نبوده اند. درست است که با اعتقاد کامل به دشمنی با شوروی ودولت جمهوری افغانستان جنگیده اند ولی صرفا" بمثابه مزدور جنگی. حالا ما اجر جنگیدن با اعتقاد را برایشان ارزانی میدانیم. لا اقل اگر امروز هم صدای خود را علیه «تهاجم» و «تجاوز» خارجی بلند میکردند ، میگفتیم فرقی ندارد بخاطر ضدیت با حضور خارجی ها این بیچاره شعله ای ها حتی غلامی همه کفر ومسلمان وبنیادگرا وجاسوس وخائن را به جان خریده اند. ولی نه! می بینیم که امروز هم با کمی تغیر در لهجه وتزئید اعجاب آور چاشنی تبلیغات وخود ستائی های کودکانه باز هم در همان راهی قرار دارند که قبلا" سر به زیر در آن روان بودند.پس روی سخن من با تو است  «مهاجر»(نام مستعار نویسنده دشنام نامه آگنده از بی حیائی ودروغ وتهمت) یا شعله ای شریر متکبر ومتفرعن(ویاران محدود دیگرت)! تو به کدام هویت وبه چه حقی هر طرف جواز وطن پرستی  و وطن فروشی صادر می کنی و با اين بی حیائی ودیده درائی حتک حرمت نسبت به دیگران را روا میداری در صورتیکه خودت در خدمت ودر رکاب کسانی قرار داشتی که وطن را ویران وتاراج وبرباد کردند و بگفته خود شما آنرا به آسانی فروختند؟

 درباره حقوق بشر:

باید درین موردکمی  مکث کرد. مانند هر پدیده دیگر روبنائی بحث حقوق بشر از زوایای مختلف میتواند مطرح باشد.باید اصول جهانشمول حقوق بشری را که بصورت عمده در اعلامیه جهانی حقوق بشر انعکاس یافته است به عنوان سنگ پایه استدلال خود پذیرفت،این اول کار است ولی بکار بست وتعبیر آن از زوایای نه تنها مختلف بلکه حتی متضاد میتواند مورد بحث قرار گیرد.

ما بصورت کلی معتقدیم که در ورای برداشت عام از اعلامیه جهانی حقوق بشر،عملکرد نیروهای اجتماعی (اعم از دولتها، سازمانها وغیره) در مجموع باید مورد ارزیابی دقیق اصولی قرار گیرد تا دیده شود تا چه حدی در عمل روح اعلامیه جهانی حقوق بشر در نظر گرفته شده است.آیا در جائی که بی عدالتی اجتماعی حکمفرمائی مطلق دارد، علیرغم ادعای دولت مردان وسازمانها در جهت رعایت حقوق بشر میتوان به اصالت آن باور داشت؟بنا"بدون در نظر داشت برنامه های اجتماعی وسیاسی دولت هاو سازمانها بحث درباره حقوق بشر بی مایه وبی اثر خواهد بود.در افغانستان در طول  دوران جنگ اعلام ناشده برعلیه مردم ما، تمام نیروهائی که برعلیه دولت جنگیده اند در حقیقت بر علیه برنامه های آن که بصورت مشخص به نفع توده های مردم بوده است، جنگیده اند.اگر این بعد عمل مخالفین دولت جمهوری افغانستان رابا جنایاتی که در عمل به پیمانه وسیع علیه تمام اقشار وطبقات جامعه انجام داده اند بسنجیم ، باید گفت که هیچگونه محلی برای طرح حقوق بشر ومتهم ساختن طرف مقابل برای آنها باقی نمی ماند.حالا مائوئیستها که در طول جنگ اعلام ناشده برعلیه جمهوری افغانستان د رهر دو بعد گناهان کبیره را مرتکب شده اند چگونه به خود حق میدهند از پامال شدن حقوق بشر توسط حاکمیت انقلابی شوند.

 


و نمیدانم از چه زمانی شما مائوئیستها «حقوق بشری» شده اید؟:کمبودیا وپول پوت یاد تان است؟انقلاب فرهنگی در چین را بیاد دارید؟ یا اینکه شماهیچگاهی  مائوئیست نبوده اید؟ترور هائی را که د راوایل سال 1359 یعنی بعد از سر نگونی «حفیظالله امین» بخصوص در مورد معلمین مکاتب وطن ما انجام دادید بیاد دارید؟بمب گذاری هاو دهشت افگنی های تان را بیاد دارید؟ فکر می کنید همین که بادار پر زرق وبرق جدید ، این میر غضب با تجربه  برای تان دستور داد«حقوق بشری» شوید ،شما هم شدید؟ مگر مردم شما را نمی شناسند؟ کسانی که درکشور ما در اعمال  تروریزم پیش قدم بوده اند چگونه می توانند از حقوق بشر دم بزنند؟

سوال عمده در این است که :در جنگی که در افغانستان به وقوع پیوست ودر یک طرف آن دولت جمهوری افغانستان ودر طرف دیگر  آن گروهای راهزن وبی پرنسیپ وجنایت پیشه قرار داشتند آیا بخشی از این گروه های بی سر وپا میتواند خود را بجای مدافعین حقوق بشر وقاضی وداور قرار بدهد؟

هیچگونه اقدام پیش گیرانه ای درین مورد نمیتواند مشاطه گرموفق چهره قبیح تروریستهای مائوئیست باشد.

 از تو مائوئیست متفرعن که دوجوان ح.د.خ.ا را با بی حیائی به بی دانشی متهم میکنی وتوصیه میکنی از یخه رهبران خود بگیرند که چرا به انها به زعم شما نیاموخته اند می پرسم که شما با این همه ادعا در مقیاس سراسری کشور چه کاری را برای تنویر اذهان مردم افغانستان که اکثریت آن از نعمت سواد بهره ندارد، انجام داده اید که رفیق مارا با تکبر درس آموزش میدهی؟ توباید بدانی که در مقایسه با مائوئیستها،ح.د.خ ا.کار های عظیم تئوریک وعلمی را انجام داده است که شما مشق نویس های تازه به دوران رسیده حق ندارید مارا درین زمینه نصیحت کنید.

         تاریخ حزب دموکراتیک خلق افغانستان مشحون از فعالیتهای روشنگرانه است که شما مائوئیستها حتی نتوانستید در حلقه های خود هم حد اقل آن را انجام دهید.

         کار روشنگرانه ما در مقیاس تاریخ سنجیده خواهد شد در حالیکه فعالیتهای محدود شما از حلقه های کوچک فراتر نه رفته است.نمیدانم درینجا ازکدام عرصه کار توده ای روشنگرانه حزب دموکراتیک خلق افغانستان برایت مثال بدهم: ازبرپائی وتدارک تظاهرات واعتصابات و راه پیمائی های عظیم مردمی، از کار پرتلاش آموزش حزبی در حوزه های حزب در سراسر افغانستان، از 97 شماره نشرات تاریخی «پرچم» ،... در دوران مبارزات اپوزیسیونی؟ از حوزه های حزبی در زمینه آموزش دوصد هزار تن از اعضای حزب در دوران اقتدار حزب، از انستیتوتهای آموزشی متنوع سیاسی بخصوص انستیتوت علوم اجتماعی کمیته مرکزی حزب، از جنیش سوادآموزی برای مردم ، ازفعالیت روزنامه«حقیقت انقلاب ثور» بمثابه مکتب عظیم آموزش وگسترش دانش سیاسی  و ژورنالیستیک، از انتشارات تئوریک حزب مانند مجله «مسائل بین المللی» ،«زندگی حزبی»، از انتشارات اکادمی علوم جمهوری افغانستان، از فعالیتهای اتحادیه های نویسندگان وژورنالیستان افغانستان وبالاخره از مجموع فعالیتهای علمی وفرهنگی حاکمیتی که ح.د.خ.ا. ایجاد کرده بود وغیره ؟ویا اینکه برایت در یک کلام بگویم که ما جنبش عظیم علمی و تئوریک را در کشور ما براه انداختیم، نمیدانم ازچه بگویم تا سرت باز شود وبا چنین تکبر بی جا با رفقای ما برخورد نکنی.

در آخراین مطلب ، خطاب به تو و«تو» های دیگر شعله ای که با ما طرف قرار گرفته اید،فقط یادآوری می کنم که آدرس را غلط گرفته اید: تو صلاحیت این را نداری که به ما درس وطن پرستی ، حقوق بشر، دفاع از منافع مردم و.... را بدهی. تو خیلی کوچکتر از این هستی که چنین حقی را کسی برایت قائل شود.

برگردیم به مسئله اولی :

 موج جدید تعرض «فدراسیونی ها»مارا به یاد چند سال قبل می اندازد که درهمین هالندی که ماگروه انبوهی از پناهندگان افغان  زندگی داریم، مائوئیستها به کمک نیروهای دست راستی هالند کارزار وسیع دروغ پراگنی را براه انداخته بودند تا زمینه را طوری آماده بسازند که نیروهای دست راستی ومخالف پناهجویان در دولت هالند بتوانند سیاستهای خارجی ستیزی خود را با خیال راحت پیاده کنند. آنها این کار را کردند وبه کسانی که به پناهندگان خیانت کرده بودند، مزد شان را از راههای مختلف پرداختند.با آنهم  به این گروه شریر باید گفت که زمان تغیر کرده وآن شیوه دیگر کارا نیست.ما از زندگی در مهاجرت آموخته ایم که هر گاهی که شما برای پیاده نمودن برنامه های نیروهای دست راستی ومخالف مهاجرین، زمینه سازی می کنید ، ما نیروی جمعی مهاجرین را دربرابر شما قرارمیدهیم ویقین داریم که شما را به شکستی مفتضحانه مواجه میسازیم.

 بیائید به بینیم که این باصطلاح« فدراسیون انجمنهای پناهدگان افغان در هالند» که به ابزار و وسیله اعمال سیاستهای گروهک شریرو محدود مائوئیست هائی که درین اواخر علم شرارت برداشته اند،مبدل شده است، چیست وچه میکند؟

در آغاز باید گفت که مهاجرین افغان به کرات وباقوت تمام دست رد به سینه «فدراسیون» زده اند وآن را هیچگاهی نماینده خود ندانسته ونمی دانند. نمایندگی از یک کتله انسانی که بصورت مجرد وصرفا" با ادا هاوادعا امکان پذیر نیست. نمایندگی کردن از یک جمع ولو کوچک تابع الزاماتی است که باید «فدراسیون» در باره آنها بیاموزد. «فدراسیون» در بهترین حالت خود یک دکان بقالی است که متاع آن نه شلغم وکدو وملی سرخک بلکه دروغ وصحنه سازی است که به کمک آن صدها هزار یورو به جیب زده میشود.برای گرم نگه داشتن بازارو«حلال » ساختن مزد وجیره، باید صحنه سازی هائی هم صورت بگیرد که خود تابع الزامات زمانی است. مثلا" حالا که مائوئیستها از خوان نعمت «ببرکاغذی» تنعم می فرمایند باید مزد این عشرت را با نوکری مجدد ومضاعف وبه شیوه جدید یعنی تبلیغات انترنتی بپردازند.آنها برای انجام این کارنام آلوده به ننگ «فدراسیون» را ملعبه امیال ناپاک خود قرارمیدهند.

ما درین جا کوشش خواهیم کرد اولا"درباره باصطلاح «فدراسیون» که مانند همه وسائل وراه انتخاب شده مائوئیستها چقدر پوشالی است، مطالبی را ذکر کنیم وبعدا" درباره محتویات دشنام نامه های بیشرمانه این گروهک شریر تذکراتی خواهیم داد.

در اول«فدراسیون» خود را نماینده مهاجرین افغان قلمداد میکرد . وقتی که در اثربروز حوادث تکان دهنده ای مانند تبلیغات وسیع «فدراسیونی ها» در جهت بدنام ساختن مهاجرین وتلاشهای مرکز جاسوسی«آمو»(طفلک سقط شده«فدراسیون») برای ضربه زدن به مهاجرین، افشاگری های عده ای از مهاجرین درباره سوء استفاده های بزرگ مالی چند تن از سر دمداران «فدراسیون» وفرا ر مسئول آن به صوب امریکا وغیره  مشتش باز شد، از بسا مجامع رانده شدوبرای مدتی مهاجرین از شرآن راحت بودند، اینک با گرم شدن بازار نوکر صفتی در افغانستان وخط بینی کشیدن های مائوئیستها در برابر میر غضب جهانی ، کودک نامشروع وناقص الخلقه مائوئیستها یعنی «فدراسیون»ادعا دارد که « اراده قشر وسیعی از پناهندگان افغان را منعکس میکند» .این دروغ است ؛ دروغی بسیار بیشرمانه،به دلایل زیرین:

«فدراسیون» در هالند تاسیس شد ومرکز اساسی فعالیت آن هالند است.باید پرسید که در همین هالند چند تا باصطلاح«انجمن» عضو این فدراسیون است وچند نفر عضو در این انجمن ها وجود دارند.تا حالا  کسی نمیداندزیرا درین مورد «فدراسیون» خفقان گرفته است. یا شاید فدراسیون به مبارزه مخفی می پردازد که ما نمیدانیم.

 در کشور هالند اکثریت پناهندگان را کسانی تشکیل میدهند که به حاکمیت جمهوری افغانستان منسوب بوده اند ودر مراحل مختلف جریان پناهندگی صدمات زیادی را از جانب «فدراسیون» متحمل شده اندزیرا «فدراسیون» علیرغم اینکه تمام اعضای آن چند نفر محدود بیش نیست ،از امکانات وسیعی در جوار نیروهای دست راستی ومقامات تصمیم گیرنده کشور هالند برخوردار بوده است. این اکثریت با صراحت وقاطعیت کامل دست رد به سینه مشکوک «فدراسیونی ها» زده است.اکثریت مهاجرین افغان در هالند و«فدراسیون» مانند دو دشمن اعلام ناشده هستند و مجاهدت وتلاش ومبارزه با حوصله همین اکثریت مهاجرین بود که « فدراسیون» را از میدان بیرون ساخت. «فدراسیون» که از در بیرون رانده شده بود،حالا میخواهد از پنجره داخل شود ودرین معرکه که جائی ندارد حتی ادعا می کندکه منعکس کننده اراده اکثریت مهاجرین است؛ اگر چنین است اکثریت مهاجرین خواهان برچیدن بساط «فدراسیون » هستند. این اراده مهاجرین باید عملی شودزیرا بیشتر از پنج هزار تن از پناهندگان بالغ وهوشیار وبا سواد در پای نامه ای امضا کرده اند که د رآن از«فدراسیون» حق هرگونه نمایندگی از مهاجرین را سلب کرده وآن را دشمن مهاجرین اعلام داشته است .این نامه به پارلمان کشور هالند تسلیم داده شده است. اگر به رای پرسی هم نیازی باشد این کاریست عملی.در همین جا پیشنهاد میشود بوسیله انترنت درباره فدراسیون» و«اتحادیه انجمنهای افغانهای مقیم هالند» نظر پرسی سازماندهی شود« تا سیه روی شود آنکه در او غش باشد».در غیر آن «فدراسیون» از راهی که آمده باید برگردد.

«فدارسیونی ها» که جور وجفای بی پایان در حق مهاجرین افغان  کرده اند،حق ندارند ادعا کنند که فدراسیون شان «اراده قشر وسیعی از پناهندگان افغان را منعکس می کند».بر عکس آنها اگر حد اقل انصاف میداشتند و وجدان خودرا می توانستند قاضی بسازند، باید از مهاجرین عذر خواهی کنند که چنین نیست وحتی گوئی مهاجرین بدهکار آنها اند. به نمونه های کوچکی از خدمات(!) «فدراسیون » به مهاجرین توجه کنید:

         -درباره مهاجرین افغان ،آگاهانه دروغ گفته وتبلیغات خصمانه وسراپا آگنده از جعل را درباره آنهاسازمان داده و با خوش خدمتی اطلاعات دروغین را بمثابه جاسوس در اختیار مقامات هالندی قرار داده اند که در نتیجه صدها خانواده یعنی هزاران تن از هموطنان آواره مادرین دنیای مهاجرت وغربت با دشواری های بزرگی روبرو شده اند.

         - برضد مهاجرین دست به خبر چینی وجاسوسی زده وحتی مدتی سازمان جاسوسی «آمو» را برای جمع آوری اطلاعات درباره افغانهای مهاجروایجاد تفرقه ودشمنی در بین مهاجرین افغان بوجود آوردند که با بد نامی وافتضاح روبروشد وباپوز خود به زمین خورد.

         - اکثریت مطلق مهاجرین به این عقیده اند که سر دمداران «فدراسیون»با سازمانهای استخباراتی غرب ودست راستی ترین نیروهای سیاسی هالند برعلیه افغانهای مهاجر همدست شدند.با این عمل،«فدراسیونی» ها خوش خدمتی تاریخی خود را با نیروهای راست افراطی که دشمنان سرسخت مهاجر پذیری در سطح اروپا هستند، باثبات رسانیدند.

         - اکثریت مطلق مهاجرین میگویند ومقامات هالندی هم درین زمینه علائمی را بیرون داده اند که سردمداران «فدراسیون»امکانات زیادی را به نام مهاجر افغان از مقامات هالندی واروپائی دریافت کردند ولی هیچ کاری به نفع مهاجرین انجام ندادند. مهاجرین فریاد برمی آورند که اگر چنین نیست از آن همه پولهای کلانی که به نام مهاجر افغان درکیسه های فراخ «فدراسیونی ها» سرازیر شده است ، چه مقدار آن را برای مهاجرین به مصرف رسانيده اند؟ مهاجرین افغان از سالها بدین سو «فدراسیون» را در برابر یک چلنج ساده قرار داده اند وبا اصرار میگویند: حساب های مالی را به مهاجرین نشان بدهید. اگر نشان نمی دهید ، اگر به مهاجرین حساب نمی دهید چیزی بیشتر از گروه دزدان نیستید.کسانی که دزد و دروغگو هستند چه صلاحیتی دارند که خورا مرجع انعکاس اراده مهاجرین جا بزنند؟در نتیجه اگر این گروهک به حساب دهی تن ندهد اصولا"در چهارچوب قانون باید قابل پیگرد وجزاباشد.

«فدراسیونی ها» چه کاره هستند که از نام مهاجرین صحبت میکنند؟ یا به مهاجرین ثابت کنند که یک سازمان صنفی دارای تشکیلات واقعی وداری اعضا هستند ویا اینکه مهاجرین را راحت بگذارند وفقط به کار دکانداری خویش تحت نام پر دبدبه «فدراسیون....» ادامه بدهند. مگر تا چه وقتی این شعبده بازی ها را ادامه میدهند؟

 

در طول ده سالی که از حیات نامیمون «فدراسیون» می گذرد حتی یک جلسه عمومی اعضا دائر نشده است. معنی این مطلب این است که فدارسیون به عنوان سازمان مهاجرین وجود ندارد بلکه چند فرد مشخص ومحدودبه تقسیم غنایم می پرداخته اند.دلیل اینکه ولی نعمت ها از آنها حساب نمیخواهند دقیقا" همین است که «فدراسیونی ها» وظیفه واقعی خود را که ضدیت با مهاجرین وجاسوسی برعلیه آنها است، برای مقامات مورد نظر بسیار به خوبی انجام میدهند.

حالا از همین سازمان نیمه جان ومعلول ونامانوس «فدراسیون»، عده انگشت شمار مائوئیستهای دیروزی استفاده کرده واولا" مسئولین آن را(یعنی خود را) با نامهای پر طمطراق عزت ومنصب دروغین بخشیده اند وبعدا" از نام بدنام آن برای تبلیغات شریرانه خود استفاده کرده اند. 

دراعلامیه«فدراسیونی ها»(بخوان گروهک شریر مائوئیستی) دشنام گوئی ای که «لچک» های بی پدر ومادر کوچه ها هم قادر نیستند با این قدر بیشرمی کنار هم بگذارند، نثار اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان شده است. ما درینجا جوابی نداریم که بدهیم ؛ مگر میشود جواب «لچکی» را داد؟درین زمینه چه خوب گفته اندکه: جواب جاهلان خاموشی است.

در اعلامیه مائوئیستی فدراسیونی ها درباره «وطن پرستی و وطن فروشی» ، «جنایت و جنایت کاران»، «نوکری بیگانگان» وغیره زیاد حرافی شده وبا چاشنی های «لچک مابانه» همراه شده است (که در بالا در مورد تذکر داده شد).

بایدبه این خود نمایان گفت که سر به گریبان خود ببرید؛ از آغاز تاکنون شما نوکر دیگران وبیگانگان بوده اید واز ارتکاب هیچ گونه عمل شنیع وانواع جنایت ابا نورزیده اید.

شما کسانی راکه در ورق پاره تان مورد توهین واهانت جاهلانه قرار داده اید هزار بار با شرف تر از شما زندگی کرده اند ؛ آنها مثل شما وابسته به پاکستان وچین وامریکانبوده وجیره خور آنها نبوده اند، آنها از وطن در برابر نوکران پاکستان وعربستان وچین وامریکا دفاع کرده اند.

امروزه درباره پاکستان بمثابه مرکز تروریزم وجنایت زیاد صحبت میشود ، مگر شما مائوئیستها که امروز حتی از حقوق بشر دم میزنید در سالهای جنگ مگر در دامان پر مهر آی . اس .آی. پاکستان پرورش نیافتید؟ .شما درا رتکاب جنایت علیه مردم افغانستان نقش کمتر از گروه های مسلح اخوانی داشته اید؟مگر شما مزدور جنگی وبارکش وپیش خدمت جنگی «مجاهدین» نبودید؟ این حرفهای کلان از زبان شما نمی زیبد.کمی هم شرم داشته باشید.

درباره اینکه از مهاجرین دعوت کرده اید اسنادی مبنی بر مجرم بودن اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان ویا حزب وطن ارائه بدارند، اولا" باید گفت که افکار عامه دنیا شما «مجاهدین»(بالاخره در زیر این نام بیشتر از ده سال در خدمت باداران تان بر ضد حاکمیت انقلابی افغانستان جنگیدید) وادامه طبیعی تان یعنی «طالبان» را مجرم وجنایت کار میداند وحقیقتا هم چنین است و ثانیا" با تاکید بیاد تان می آورم که چند سال قبل سازمان جاسوسی «آمو» که شما آنرا به وجود آوردید درین زمینه تلاش کرد ونتیجه اش را دیدید. حالا هم نتیجه همان است. افراد مربوط به حاکمیت انقلابی افغانستان اگر جنایت کار می بودند تا حالا باداران تان با دشمنی ای که با آنها دارند صدای خود را بلند میکردند واگر سندی در اختیار میداشتند قبل از شما ارائه میدادند. زیاد خوشی هم نکنید ؛منتظر باشید که شما چه وقتی مانند دیگر هم قطاران تان در دوران «جهاد» به حیث جنایت کاران وتروریستهای خطرناک در زیر ساطور بادارن تان قرار میگیرید.

کنون دیگر بر کسی پوشیده نیست که باصطلاح فدراسیون انجمنهای پناهندگان افغان در هالند ستون پنجم ومتشکل ازدارودسته مخفی مائوئیستها است که حتی تا امروز همچنان با جبن و ذبونانه خود را در زیر پوشش یک سازمان نام نهاد صنفی پنهان کرده اند.


امروز که مائوئیستها سریعا" بادار عوض کرده وقلاده طلائی رنگ ببر کاغذی را برگردن ناپاک خود انداخته اند، سر مست از باده «پیروزی » در «نوکری» عربده می کشند وبه هر سو«دهن می اندازند». و یکبار دیگر«فدراسیون» راپوشش زهر پراگنی های نا جوانمردانه خود ساخته اند. کافی است به دو ورق پاره این چند فرد شریر، در زیر پوشش نام«فدراسیون انجمن های پناهندگان افغان در هالند» نظر انداخته شود تا به مقیاس زهر پراگنی ناجوانمردانه، سراپافاقد فرهنگ سیاسی ومعیارهای اخلاقی وسراپا دروغ آنها پی برده شود.

این چند فرد شریر معلوم الحال در ورق پاره های  کثیف خود ، با موذی گری  درباره  دوجناح مشهور حزب دموکراتیک خلق افغانستان  یعنی «پرچمی ها» و«خلقی ها» مغالطه میکنند. این مثل آفتاب روشن است که این دوجناح هم در سیاست ارائه شده وهم در عمل از هم بسیار متفاوت بوده اند.کسیکه این را نمیداند باید درباره سیاست در جامعه افغانستان حرفی نزند. در دوران تسلط گروه جنایتکار امین این دوجناح بوسیله دریائی از خون از هم جدا بودند.کسی که سیاستهای این دوران را بدون تمایز وبه نام هر دو جناح قلمداد میکند یا بسیار ساده لوح است ویا بسیار مغرض وفریبکار. در این دوران پرچمی ها در راس طغیانهای مردمی در بسا نقاط کشور قرار داشتند.در نتیجه در همان آغاز برخلاف ادعای مائوئیستها، این پرچمی هابودندکه بر ضد جنایات رژیم امین به پیمانه وسیع رزمیدند نه دشنام نویس های بی حیا.

درباره پولیگونهای اعدام وشکنجه گری ها. این پرچمی ها بودند که بیشترین افشاگری هارا انجام دادند. شرم برکسانی که حتی امروز که 14سال از سقوط حاکمیت ح.د.خ.ا. گذشت وهیچ کسی نتوانست ثابت کند که در دورانی که پرچمی هادر قدرت بودند،  شکنجه وجود داشته است، هنوز هم این ادعارا تکرار میکنند.

ما بازهم با جفنگیات این چند فرد شریر و بی آزرم مواجه خواهیم بود واگر لازم افتد به جواب آنها خواهیم پرداخت.

 

 

 

 

 

 

 


November 27th, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات